به ثانیه ها گوش می کنم و چشمهایم را
می بندم
چقدر خسته ام
چقدر دلم می خواهد همینجا بین عبور و مرور
ماشین ها دراز بکشم
و دنیا را به ایستادن وا دارم
چقدر دلم می خواهد بروم بالاترین جای شهر
بایستم
و بلند بلند بخندم، به خودم و به
دردهایی
که هیچ درمانی برایشان تجویز
نمی کنی ....
آه خدایا بیا هر دو دست بر داریم، تو
از ساختن انسان و من از سوختن ....