غم مخور، معشوق اگر امروز و فردا میکند
شیر دوراندیش با آهو مدارا میکند
●
زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان، گوارا میکند
●
جز نوازش شیوهای دیگر نمیداند نسیم
دکمهی پیراهنش را غنچه خود وا میکند
●
روی زرد و لرزشت را از که پنهان میکنی
نقطهضعف برگها را باد پیدا میکند
●
دلبرت هرقدر زیباتر، غمت هم بیشتر
پشت عاشق را همین آزارها، تا میکند
●
از دل همچون ذغالم سرمه میسازم که دوست
در دل آیینه دریابد چه با ما میکند
●
نه تبسم، نه اشاره، نه سوالی، هیچ چیز
عاشقی چون من فقط او را تماشا میکند